رهبر معظم انقلاب امسال در جمع دانش آموزان و دانشجویان مورد کودتای ۲۸ مرداد می گویند: حادثه از این قرار بود که دولت مصدّق که نفت را، منبع ثروت ملّی کشور را از چنگ انگلیسیها و از دست انگلیسیها با کمک افرادی که بودند -مرحوم آیتالله کاشانی و دیگران- توانست خارج کند، یک اشتباه تاریخی انجام داد و آن تکیهی به آمریکا بود. در مقابلِ دشمنی انگلیسها، فکر کرد باید یک پشتیبانی در عرصهی بینالمللی داشته باشد، این پشتیبان آن روز از نظر او آمریکا بود؛ به آمریکاییها اعتماد کرد؛ امید او به آمریکاییها بود. از این خوشبینی و سادهاندیشی، آمریکاییها استفاده کردند، [کودتای] بیستوهشتم مرداد را به راه انداختند. یک مأمور آمریکایی با نام و نشان مشخّص که کاملاً مضبوط [است] و ما میشناسیم، میدانیم -اسمش هم در تاریخ هست- بلند شد آمد اینجا؛ آمریکایی بود، رفت در سفارت انگلیس یا در سفارت یک کشور غربی یا شاید هم کانادا مستقر شد و پولی را که آورده بود تقسیم کرد، افرادی را با خودش همراه کرد؛ عناصر و عوامل داخلی خائن هم وجود داشتند؛ کودتای بیستوهشتم مرداد را راه انداخت و همهی زحماتی را که ملّت ایران در ظرف دو سه سال -دوران ملّی شدن صنعت نفت- کشیده بودند، بر باد داد. مصدّق را هم گرفتند، بردند زندانی کردند و محمّدرضای پهلوی را که از ایران فرار کرده بود، برگرداندند، به سلطنت نشاندند؛ و ۲۵ سال از سال ۳۲ تا سال ۵۷ این ملّت، زیر یوغ حکومت تحمیلی و وابستهی پهلوی به انواع خفّتها، انواع فشارها، انواع سختیها مبتلا شد؛ آمریکاییها [این کار را] کردند. » ارتباط نزدیک میان کودتای ۲۸ مرداد و۱۶ اذر اما چرا از کودتای 28 مرداد گفتیم، زیرا ارتباط بسیار نزدیکی میان این کودتای آمریکایی علیه ملت ایران و واقعه 16 آذر سال 32 وجود دارد. در 16 آذر سال 32 در واقع هنوز 4 ماه از این کودتای ننگین نگذشته بود که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا با نهایت پررویی به ایران فرستاده می شود تا برخی امور را پیگیری و نیز در دانشگاه تهران سخنرانی کند. همزمان با حضور وی دانشجویان ضد استکبار ما که هنوز خاطره تلخ و رنج بزرگ کودتای 28 مرداد را در دل داشتند از این حضور بی شرفانه خونشان به جوشش می افتد و علیه این حرکت قیام می کنند. اینجاست که عوامل سفاک رژیم ستمشاهی در حمایت از معاون رئیس جمهور آمریکا و مسکوت کردن صدای اعتراض دانشجویان آگاه ما دست به اسلحه می برند و با خون 3 تن از این دانشجویان زمین دانشگاه را رنگین می کنند و آنها را به خاک و خون می کشند. باید یک دانشجو را شقه کرد و جلوى درب دانشگاه آویخت فردای آن روز در جو خفقان و وحشت، نیکسون به دانشگاه تهران می آید و از دست قاتلان «دکترای حقوق» دریافت می کند. در همین روز یکى از دربانهاى دانشگاه شنیده بود که تلفنى به یکى از افسران گارد مستقر در دانشگاه دستور مىرسد «باید یک دانشجو را شقه کرد و جلوى درب بزرگ دانشگاه آویخت تا عبرت همه شود و هنگام ورود میهمانان خارجى صداها خفه گردد و جنبندهاى نجنبد.» رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به کلی غافل گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. به خصوص که بین محوطه مرکزی دانشکده فنی و قسمتهای جنوبی، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینی عده زیادی از دانشجویان روی پلهها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند، مصطفی بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدی شریعت رضوی که ابتدا هدف قرار گرفته به سختی مجروح شده بود بر زمین میخزید و ناله میکرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده یکی از جانیان «دسته حاجیباز» با رگبار مسلسل سینه او را شکافت. تولد «مرگ بر آمریکا» همزمان با بروز این ناآرامىها بود که روز ۱۷ آذر براى ورود نیکسون معاون رییس جمهور امریکا به تهران تعیین و اعلام شد. پیش از این در ۲۴ آبان همان سال اعلام شده بود که نیکسون از طرف آیزنهاور رییس جمهورى ایالات متحده و به دعوت رسمى دولت ایران به تهران می آید. نیکسون در واقع به ایران می آمد تا نتایج تحولات اخیر را که به تعبیر آیزنهاور «پیروزى سیاسى امیدبخشى را در ایران نصیب قواى طرفدار تثبیت اوضاع و قواى آزادى نموده است» ببیند. در این میان و با آشکار شدن نقش مداخلهجویانه ایالات متحده امریکا در تمهید مقدمات سرنگونى دولت مصدق، این دولت خارجى که پیش از این با شعار کمک به گسترش آزادى و پیشرفت اقتصادى و مقابله با گسترش نفوذ کمونیسم، توانسته بود روابط خوبى را به دور از قضاوت منفى افکار عمومى با دولت ایران برقرار نماید، براى اولین بار به عنوان یک «نیروى مداخلهجوى منفور» نزد افکار عمومى درآمد و اینجا اولین تولد «مرگ بر آمریکا» بود. امریکایی ها که به دنبال جاى پاى محکمترى در ایران مىگشتند و در قرارداد کنسرسیوم نفتى در پى سهم بیشترى بودند به سرعت مورد قضاوت افکار عمومى ایران قرار گرفتند و البته با توجه به روابطه حسنه دولت سپهبد زاهدى با دولت امریکا و نیز سابقه عدم همکارى قبلى این دولت در حل مشکلات مالى دولت دکتر مصدق قضاوت افکار عمومى نمی توانست مثبت باشد. در روز ۱۷ آذر همزمان با ورود نیکسون به تهران تمام دانشگاههاى پایتخت در اعتصاب کامل به سر مىبردند و وقتى که نیکسون براى دریافت دکتراى افتخارى حقوق در دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران حاضر شد یکى از مطبوعات در سر مقاله خود با عنوان «سه قطره خون» در قالب نامه سرگشادهاى خطاب به نیکسون، ضمن اشاره به سنت مهماننوازى ایرانیان و رسم سر بریدن یک قربانى در پیش قدم مهمان، نوشته بود: «آقاى نیکسون! وجود شما آن قدر گرامى و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنى دانشجویان دانشگاه را قربانى کردند». ۱۶ آذر متعلق به دانشجویان ضد نیکسون و ضد آمریکاست رهبر معظم انقلاب می فرمایند: «جنبش دانشجوئی خصلت و خاصیتش در کشور ما لااقل اینجور است - شاید در خیلی از کشورهای دیگر هم باشد - که ضد استکباری، ضد سلطه، ضد دیکتاتوری و طرفدار عدالت است. شروع این حرکت یا مقطع شناخته شدهی این حرکت، همین ۱۶ آذر است . جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر در سال ۳۲ که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از ۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همهی نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیلهی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود میآید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای ۲۸ مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا ۱۶ آذر در همهی سالها، با این مختصات باید شناخته شود. ۱۶ آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است.« "دانشجو" روزت مبارک...